جهنم سرد
آخرِ قصه همینجاست ای غریبه اینجا دنیاست
شب و روزاش پره درده توش پره آدمِ تنهاست
اینجا قلبای شکسته از محبت بی نصیبن
برنگرد برو که اینجا همه مثلِ تو غریبن
خونه ی تاریک دنیا در و پنجره نداره
وسط میدونِ هر شهر جای گل طنابِ داره
تو بگو از این جهنم پر زدن چه راهی داره؟
ما تو بندِ تن اسیریم درد ما نداره چاره
دنیا قهره با محبت جنگ و خون مرزی نداره
جای قطره های بارون بمب و خمپاره میباره
درد شلاقِ دورنگی رو تن خسته ی مرده
هر چی مرده توی دنیا اینجا همسایه ی درده
شب شده قاتلِ مهتاب باز به امید طلوعی؟
برو که غروبِ دنیا نداره جای شروعی
پوچی و خودکشیه غرب فقر و بیچارگیه شرق
یه روزی میاد که دنیا بشه توی گریه ها غرق
برو تا مرز رسیدن اونجا که نباشه دردی
اونجا که تو قاب چشما نباشه نگاه سردی
سفرت بخیر غریبه آخر قصه همین جاست
اسم این جهنم سرد که ازش گذشتی دنیاست