نمیخوام!
لباتو غنچه نکن! شهد لباتو نمیخوام!
دیگه قهرم با تو، نه این شوکولاتو نمیخوام!
دیگه این کفتره راهی شده، هی دونه نریز
هی نشونم نده اسباب بازیاتو، نمیخوام!
میخوام از چشم سیاه تو بیفنم، میدونی؟
موهاتو وا نکن! این چتر نجاتو نمیخوام
دیگه دست از سر این بچگییا ورمیدارم
میمیرم تنهایی، یک ذرّه هواتو نمیخوام
میزنم مثل همون قلّکه خوردش میکنم
دیگه تو سادگییام نگذاری پاتو نمیخوام
باید این سقف مقوّایی رو آتیش بزنم
دیگه خوشبختی مصنوعی رو با تو نمیخوام