خواب زمستونی
تو خوابی انگار این روزا
مث یه خواب زمستونی
دلت با من نیست بازم
حالم رو نمیــــــدونی
نمی فهمی حال و روزم رو
فاصله ست بین من و دنیات
یکی دیگه ست کنار تو
که خیره میشه توو چشمات
چشمام تو رو نمی بینه
خیسه از اشکای پنهونی
تو فکر رفتنی بی من
که میری و نمی مونی
چقد دلسرد و بیرحمی
به احساسم تو میخندی
به من حسی نداری و
چشماتو به روم می بندی