یادته؟!

یادته هوای برفی
دست تو، تو دست من بود
تو خیابونا می رفتیم
حرفامون مثل غزل بود
روی شونه های گرمت
برفو من پرونده بودم
سر من رو شونه تو
سیل اشکو رونده بودم
فکر تلخ بی تو موندن
دل خستمو می ترسوند
توی گرمای وجودت
تن من رو هی می لرزوند
غصه ها تو قلب من بود
با زبون هیچی نگفتم
چشم تو به چشم من بود
حرفو با چشام می گفتم…
تو نگو دروغه حرفام
اینو من خودم می دونم
واسه سرمای زمستون
ناسروده شعر می خونم
دست من خالی ز دستات
چشم من ندیده چشمات
قدمام تنهایی رفتن
توی جاده خرافات
من و تو غریبه هستیم
عشق من فقط سرابه
حتی این وجود من هم
واسه تو یه جور عذابه…

از این نویسنده بیشتر بخوانید: