دیگه خسته ام از ترانه …
نُت به نُت رو تنِ گیتار عطر چشم تو نشسته
می شکنه حریر سردِ این سکوتِ پینه بسته
دیگه خسته ام از ترانه از خودم از تو گریزون
مرثیه هم نمی بافم واسه ی این دلِ ویرون
می خوام از سکوت سازم گریه هامو پس بگیرم
بِدمش به دست بارون وقتشه واست بمیرم
تو همه تاریکیا رو رو تن ابرا کشیدی
بغض بی صدای ماهُ از لب ستاره چیدی
بال پروازم و بستی وقتِ خوابِ خوب قصه
طاقتم رو بردی اما دیگه این شکنجه بسه
حالا حجمِ این سقوطُ با چشات بشمار و بشمار
چند تا پاییز نپریدن شده جرم این گنهکار
دیگه خسته ام از ترانه این سکوتُ ریشه کَن کُن
بعد کشتنم عزیزم حالا شعرامو کفن کن
_امین گرجی زاده
https://www.facebook.com/GhahveatRaTalkhBenoush/