ماشین
دارم جاده ها رو قدم میزنم تا از خاطراتت یکم دور شم
دارم میرم از دست تو زورکی ! یه رفتاری کردی که مجبور شم
نمیخوام از اون روزامون بد بگم نمیگم ندیدی همه حسمو
یه بار با تموم غم و اشک و آه نگفتی تو رو جونِ اشکام نرو
گلم قصه اونقدر درازه که من میخوام تخته گاز تا تهش رو بگم
نذار بی نگاهت تو این جاده ها پر از کینه و نفرت از تو برم
تو جاده مه و دفتر شاعری همش خاطراتو مرور میکنم
فقط خاطراتت عذابم میده ! برااینه از تو عبور میکنم …
دارم از تو عرض خیابونِ شب بدون حواس و نگاه میگذرم
یه ماشین بدون چراغ رو به روم خودم رو به آغوش مــَـرگ میبرم
دارم جون میدم توی خون ، کافی نیس(ت) ؟ نذار تا ته قصه مونو بگم
نذار تا بگم جای ماشین میشد با یک قطره اشکت نذاری برم
” این ترانه به حامد اتابک واگذار شده “