اشک حسرت…
کاشکی اون لحظه ی آخر ؛ اشکامو تو دیده بودی
که شاید دلت می سوختو ؛ اشکامو تو چیده بودی
حالا بی تو ؛ پر دردم ؛ پر تردیدم و وحشت
بی تو بودن خیلی سخته ؛ مثه مرگه توی غربت
همه اون شبای بی تو ؛ اشک حسرت تو چشامه
من که باورم نمیشه ؛ شایدم خوابی باهامه
می دونم برنمی گردی ؛ می دونم دوسم نداری
تو همیشه دوری از من ؛ من خزونم ؛ تو بهاری
کاشکی هر لحظه که نیستی ؛ ببینی چقد ضعیفم
که شاید دلت بسوزه ؛ واسه این قلب نحیفم
بی تو بودن مثه مرگه ؛ مثه مردن تو سرابه
عزیزم تنهایی سخته ؛ مثه عشق بی جوابه
ولی تو رفتی و حالا ؛ دیگه هیچکی رو ندارم
مثه ابرای بهاری ؛ شب و روز دارم می بارم
می دونم عشقت بزرگه ؛ حتی از سرم زیاده
می دونم دلم کوچیکه ؛ مثه زورقی تو باده
ولی عاشقی همینه ؛ سر زده تو دل میشینه
دل تو ؛ تو آسمونا ؛ دل من روی زمینه
رفتی اما تا همیشه ؛ دل بهونتو می گیره
بی وفایی…اما قلبم همیشه واست میمیره