ترانه

جنگ

 

با دشمنم نه ، اما

از جنگ بر می گردم

با اشک و آه و حسرت

دلتنگ بر می گردم

 

با اینکه تیر و ترکش

تویِ تنم ،اصلاً نیست

ولی سراسر زخم‌ام

زخمی که از، دشمن نیست

 

از خاطراتش واسم

مونده فقط ،بیداری

دلشوره و سر گیجه

لحظه‌هایِ تکراری …

 

گاهی که یادم می‌ره

سربندِ شو ، می‌بندم

تو سنگرِ رؤیاهام

میشکنه ، لبخندم !

 

ردی از اون همیشه

رویِ تنِ این خونه‌اس

پشتِ سرِ من میگن

این مرد که ،دیوونه‌اس

 

از خاطراتش واسم

مونده فقط ،بیداری

دلشوره و سر گیجه

لحظه‌هایِ تکراری …

 

منان اکبری

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/117687کپی شد!
16