رو سرم دست بکش
اگه قرآنت و خوندی ،رو سرم دست بکش
امشب آرامشمو غُصّه ازم دزدیده
تو مفاتیحِ منی هرچی دلت خواست بخون
هر دعایی رُ که آرامشم و پس میده…
بده دستاتُ با انگشتای تو ذکر بگم
صد و یک مرتبه اون عشقُ صدا کن امشب
لمسِ گونه هایِ ماه،کارِ منِ خاکی نیست
یه دریچه رو به آسمون،تو وا کن امشب….
تو فقط دردمو کم کن،رو سرم دست بکش
بعدِ سجده ت بغلم کن،رو سرم دست بکش
کاسه یِ زهرمُ بِشکن،بسه تلخی امشب…
استکانِ عَسَلم کن،رو سرم دست بکش….
فاشِ نارنجِ بهشتی کی رو سجاده ت ریخت؟
عطرِ چادرِت قسم میخورم اینجایی نیست
کی کنارِ تو من و مستِ خدا کرده؟ بگو
مرمرِ دونه یِ تسبیحِ تو دنیایی نیست….
روحم از تنم جدا میشه کنارت انگار
مثلِ پر تویِ هوا میرم و برمیگردم…
گُلِ لب تشنه رُ امشب دستِ شبنم دادم
صورتِ خشکم و با اشکِ تو تر میکردم…
با دو دستایِ تو تا،رویِ سرم دست کشید
وقتِ تسبیح و دعا،رویِ سرم دست کشید
بازم از داغِ دلم جون به سلامَت بُردم
شک ندارم که خدا روی سرم دست کشید…