غزل

طرارّ ایمانی

من خسته ام زین هجر طولانی از اینکه می آیی نمیمانی از اینکه حرفم را نمیفهمی از اینکه قدرم را نمیدانی #حدیث_شباهنگ

من خسته ام زین هجر طولانی
از اینکه می آیی نمیمانی

از اینکه حرفم را نمیفهمی
از اینکه قدرم را نمیدانی

از اینکه من تنهایِ تنهایم
در بین این حجم از پریشانی

یک‌جور رفتی از کنارم که
دیگر نمانده ست در بدن جانی

دل را ببین:جان میدَهد بهرت
در من به پا کردی چه طوفانی!

هر لحظه با یادت چه آرامم
من را بکن در خود تو زندانی

بیخود مگو از زهد و از زاهد
آخر خودت طرارّ ایمانی

#حدیث_شباهنگ
#شعر_جدید

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/115753کپی شد!
237
۳

  • Farzad62659096 ✨?
  • Takderakht666 با درود خسته نباشید. خوب نیس. شاهکاره!!! قالب اثرتون چیه؟؟؟ شعر قبلی(بیشتر) رو کشف نکردم. نوشته غزل ولی غزل نبود. ولی آفرین جهشتون فوق العاده بود. میشه گفت سطحش ورای اینه که به سادگی از کنارش گذشت. به هرحال رو کلمات و جملات دیدگاهم دقت کنید منظورمو متوجه می‌شید. با سپاس
  • حامد تقی خواه دوگانگی زبان یه جاهایی اوایل کار مشهود بود و البته این روزها زیاد پیش میاد و دیگه واقعا نمیدونم باید بهش ایراد وارد کرد یا نه ، یه پیشنهادم بخوام بدم = من را بکن در خود تو زندانی = من را بکن در خویش زندانی/// موفق و پایدار باشید