تسکین

تو بیایی ،مهتابو مهمون میکنم

غمِ این دنیا رو زندون میکنم

تو بیایی، زنده میشم و میمیرم

واسه تو جشن ستاره میگیرم

 

بوی دریا رو ،تو دستات داری

عشق و گرما با خودت میاری

 

منو با خودت به رویا میبری

از زمین به آسمون زیبا میبری

 

تو بیایی ،دشتِ شقایق میارم

با خودم یه دلِ عاشق میارم

تو میشی همدم دیرین من

تو میشی مایه ی تسکین من

 

لب هامو به خنده عادت میدی

به دلم رنگ طراوات میدی

هرزمان که به دلم پا میزاری

وقت رفتن دلت رو جا میزاری

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/115747کپی شد!
288
۴

  • حامد تقی خواه سلام ، مستقیم میرم سر نقد ، این رو همیشه مد نظر داشته باش گاهی نیاز نیست تولستوی گونه برای تمام صحنه ها توصیف داشته باشیم گاها خود واژه اونقدر قدرت داره ک نیاز به صفت نداره مثلا فرمودی : منو با خودت به رویا میبری از زمین به اسمون زیبا میبری ، عملا هیچ نیازی به وصف زیبایی برای اسمون نبود میتونست بشه = منو با خودت به رویا میبری ، از زمین به آسمونا میبری //// از زمین به سمون بردن به اندازه کافی قدرت درونی داره و خیال انگیز هست ، فارغ ازین واژه دیرین دوگانگی واژگان رو سبب شد و یا واژه (هر زمان ) میتونست بشه وقتایی که ، موقعی که ،
  • vahidnouritaft ?☃️