قربانی
” قربانی ”
من هیاهوی بمم ، بعد از وقوع زلزله
چین به چین لرزیدم از مویی چنین پر سلسله
قبل قربانی شدن یک کاسه آبت میدهند
من به قربانت شوم لطفا کمی با حوصله
یک _ دو بوسه از لبت میگیرم و بعدا بکش
بوسه ای از راه دور و لاجرم با فاصله
تیر مژگان را بزن ، فنجان چشم و قهوه ای
شر ما را هم بخوابان تا بخوابد غائله
تار مویت را قسم بی هیچ حرفی میروم
ساکت و بی ادعا ، حتی بدون ولوله