گاهی ،یک زن
گاهی کنار عشق نفس می کشد هنوز
یک زن هوای حسرت راهی نرفته را
رستم ندیده است ولی خو گرفته خوب
تکرار هفت خان غم انگیز هفته را
یک زن که توی گور کسی خواب رفته است
تاوان روسیاهی مردی که درد بود!
مردی شکست خورده و زانوی غم بغل
حل شد شبی میان نفسپاره های دود
با گریه وا نمی شود این قفل انتظار
آغوش من همیشه تورا آه می کشید
سهراب زخم خورده ی آغوش من! بگو
ما را کدام کرده به این راه می کشید
عاشق شدم که از پس یک قلب یخ زده
صحرای گونه های تو از عشق تر شود
تا شانه های شرم تو مغرورترولی
عاشق شدی که حسرت من بیشتر شود.
بعد از تودلخوشم به همین یادگارهات:
_یک فندک و دو پاکت سیگار و یک کلید _
سیگار یادگار بدی نیست، می شود-
گاهی کمی به جای نفس، دود و دم کشید!
*
درد از شقیقه های خدا تیر می کشد !
هی داغ می شود لب سیگارهای هار
سر می زنم به سایه ی دیوار انتظار
دلتنگ کوه شانه ی مردی گناهکار!!!
آرزوبیرانوند