تمنای وجودم
تمنای وجودم
خوشحال میشم نظرتون رو درباره نوشته هام بگید❤️❤️
شعری به بلندای نگاه تو سرودم
من مست تو گشتم وَ پریشان تو بودم
خوب است تو را حضرت خورشید بخوانم
چون ظلمت و سرمای دلم با تو زدودم
من غرق شدم، غرق دل آبی و پاکت
ای مظهر آرامش و یا قوت کبودم
شهزاده ی بر مرکب احساس سواری
دروازه جان و تن خود برتو گشودم
گفتم غزلی با تو مزین شده باشد
این شد که تو را در دل این شعر ستودم
قربان نگاهت شوم هر لحظه و هردم
جانم به فدای تو تمنای وجـــــودم