جوجه اردک زشت
جوجه اردک زشت
خوناب خلط حقیقتی که مهمانِ گلو شده !
به بُر زدن ورقهای زیر و رو شده
مشغول نباش که بازی شروع شده !
دستی که گرفتی ای ساده دل به دست
بازنده بودنش از قبل رو شده
ای دلقک نشسته بر گردن این ماه خَم
دیگر نخند به گریه ام که شروع شده
هیهات از این کارت باز نابلد
که تک تک ورقهای دلش رو شده !
این جوجه اردک زشتِ بی نسب !
با دانِ حرام کدام لانه قو شده ؟
دیگر به قصه ی خواب آورِ تو مشکوکم
به اصلِ تمام قصه های رفو شده !
از هر طرف که قدم می کنم نمی رسم !
پایم کج است یا زمین پشت و رو شده ؟
بیچاره این مسافر خوابگرد مست
از دیدن خورشید قبض روح شده
آبستن است دهانم به حرفهای مفت
ای قابله بِجُنب که دردش شروع شده
تُف می کنم به صورت زشت دروغه زیبایت
خوناب خلط حقیقتی که مهمانِ گلو شده