ترانه
دروغ
“تو بازم از زندگی شاکی هستی
عوض نشد چیزی با تغییرِ من؟!
به روت نیار، مثلِ همیشه بنداز
هر چی بدی کردیُ تقصیرِ من”
قرار نبود بیای دیگه دوباره
حتی اگه توو خوابتم می میرم
من که دیگه زوری واسم نمونده
از خودمه که انتقام می گیرم
برای چیزایی که بُردی نَجنگ
این خونه خیلی وقته که خونه نیست
کسی که به دیوونگی معروفه
حتی دیگه شبیهِ دیوونه نیست
دلخوشی ای توو زندگی نداره
از زمین و زمونه دلخور شده
اِنقد دروغ گفتی که دوستدارم
ظرفیتِ پذیرشش پُرشده
برای انتقام همین کافی بود
که خودتو ازم بگیری یه روز
تویی که وابستگی مو می بینی
منی که شیفته ی توهستم هنوز
“تو بازم از زندگی شاکی هستی
عوض نشد چیزی با تغییرِ من؟!
به روت نیار، مثلِ همیشه بنداز
هر چی بدی کردیُ تقصیرِ من”