یه وقتایی یه جاهایی
یه وقتایی یه جاهایی
یه وقتایی یه جاهایی ، دلت میگیره میدونم
یه وقتایی یه جاهایی ، دلت درگیره میدونم
ترانه : یه وقتایی یه جاهایی…
(بیست و چهارم مرداد هزار و سیصد و نودو نه)
یه وقتایی یه جاهایی، دلت میگیره میدونم
یه وقتایی یه جاهایی، دلت درگیره میدونم
یه وقتایی حواست نیس، هوا لبریزه از بارون
بدون چتر و بارونی، ازین خونه میری بیرون
یه وقتایی دلت میخواد، وجودت خیس بارون شه
زیر بارون کی میفهمه، اگه چشمات گریون شه
سراپا خیس بارونی، تنت انگااار، ناودونه
چشات دریای طوفانی، دلت یک سد ویرونه
یه وقتایی تموم روز ، میون شهر ولو هستی
میبینی راهو گم کردی ،ته یک کوچه بن بستی
ته یک کوچه ی بن بست، یه دنیا خاطره داری
دوباره منفجر میشه، یه زخم کهنه ی کاری
دوباره سرنگون میشه، دوتا پایی که محکم نیس
میفتی رو تن کوچه، سقوطت خیلی مبهم نیس
زمان بی معنیه وقتی، روزایی که نمیخندی
نمیخواهی، نمیدونی، هزار و سیصد و چندی
هزار و سیصدو سالی، همینجا مهربون بودی
هزار و سیصدو سالی، همینجا همزبون بودی
هزار و سیصد و سالی، همینجا عشقو فهمیدی
هزار و سیصد و سالی، تموم شد، هرچه که دیدی
هزار و سیصد و سالی، بهت گفتن هوایی شد
هزار و سیصد و سالی، دلت حالی به حالی شد
هزار و سیصد و سالی، چشات رنگ سیاهی شد
خودت از راه دور دیدی، توو دستای کی راهی شد
یه وقتایی یه جاهایی دلت میگیره میدونم
یه وقتایی یه جاهایی، دلت درگیره میدونم