من همون روز تولد مردم

《من همون روز تولد مردم》

ننگ یه بی آبرویی با منه
جای داغِ برده بودن رو تنم
من همون عقده ی چندصد سالم
که باید دفن بشم توو وطنم

دستی که انداختی دور گردنم
فکر می کردی حلقه ی دار بشه؟
یا با حرفایی که پشتمون زدن
پدرم عمری گرفتار بشه؟

فکر می کردم جای اون آغوشی
که یه عمر ازم دریغش کردن
بتونم پیش تو آروم باشم
تا خوشی های منم بر گردن

آرزوی پدر من این بود
که پسر شم ولی بدآورم
آخه دختر شدم و واسه پدر
من همون روز تولد مردم!

جرم دختر شدنم با من بود
که از آغوش تو می ترسیدم
حالا هی اشک بریزین واسه من
این روزا رو با چشام می دیدم

بگو که چطوری قاتلم شدن
مردمی که خونمو می خوردن
پدری که پاره ی تنش بودم
جلو چشماش کفنم رو بردن

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/112767کپی شد!
491
۲

درباره‌ی زهرا شادباش

زهرا شادباش هستم متولد ۹دی ۷۵، ترانه می نویسم و آموزگار پایه سوم ابتدایی هستم، دوساله ترانه می نویسم و ترانه رو ملودی هم کار می کنم ، آثارم در چند مجموعه کتاب به چاپ رسیده و ۳ کار در حال پخش دارم.