خیال آمدن

خیال آمدن

باز خیـــــــال آمدن
یعقـــــوب را بینا نکرد
نیمه ی پنهان مـــــن
یوسفــــی پـیدا نکرد

سال ها رنج میبرم
از مهربانی رقیب
این همه دلتنگی هم
یادی از لیلا نکرد

در انتظار بودمــــو
یک عالمه درد غریب
پشت در بودو ولی
دیوانه در را وا نکرد

توی کوچه منتظر
تا دیدمش فهمیدم
دست تکان دادم ندید
یا با دل من تا نکرد

طبل رسوایی من
در شهر غوغا میکند
خنده های بر لبم
با اشک من دعوا نکرد

سختــــــه اما باورش
در شعر مایوسم هنوز
هیچکسی غیر خودم
اینگونه خود رسوا نکرد

پیش هرکس رو زدم
درمان درد من نشد
چرخ دنیــــــا آخرش
درد دل با ما نکرد

#داریوش شریفی
#غزل
#ترانه_سرا

https://www.academytaraneh.com/112067کپی شد!
462