ترانه مهاجرت؛ ترانه مهاجران
تویی و غربت این کمپ ها و …
به واسطه شغلم که مرور رسانه ها را اقتضا می کند، همیشه دغدغه مهاجران پشت مرز مانده را داشته ام. و این سئوال که چرا؟ چرا باید زادگاه نخستین خود را ترک کنند؟ و این ترانه، شاید پاسخی باشد به این سئوال...
تو خسته، لب فروبسته، شکسته
به سمت کشوری سرسبز میری
تو پشت مرزهایی که غریبهان-
میمونی یا که میری یا میمیری!
کسی چشمانتظار اومدن نیست-
نه لبخندی، نه رویایی، نه جایی
نه راه پیش، نه راه پس- خدایا!
یه کاری کن، یه کاری کن، کجایی؟!
گوشواره ترانه:
تویی و غربت این کمپها و
صدای بیصدای نسل ما و
تویی و کولهباری از «چرا» و
تویی و خاطرات تلخ ما و …
***
بند دوم ترانه:
نه تقدیری، نه تفسیری، نه جرمی
قرار ما نبود اینجوری باشه
چه میفهمی تو حال مردی رو که-
غرورش تو غروب کمپ له شه!
چه میفهمی تو حال نسلی رو که-
به پای یه غرور محض سوختن؟
نه دیروزی، نه امروزی، نه فردا
تو مرز سرد یک تعلیق… مردن-
***
گوشواره ترانه:
تویی و غربت این کمپها و
صدای بیصدای نسل ما و
تویی و کولهباری از «چرا» و
تویی و خاطرات تلخ ما و …