رفته بودی…
از احساسم به تو چیزی نمونده،
غم عشقت منو اینجا کشونده.
اگه بودی شاید اینطور نمیشد،
نبودت جونمو تا لب رسونده.
نبودی زیر بارون گریه کردم،
به تو چشمای خیسو هدیه کردم.
زمانی که تو رو با اون میدیدم،
یه لحظه به وجودم شک میکردم.
یه لحظه تیره میشد کل دنیام،
میغلتید روی گونم اشک چشمام.
میفهمیدم تو دنیا عشق، مرده،
نگاهم مکث میکرد مثل پاهام.
چه حرفای قشنگی گفته بودی،
ولی اونطور که میگفتی نبودی.
چشامو بستمو، تا صد شمردم،
ولی پلکامو وا کردم، نبودی…