متن ترانه ماهی تنها
ماهی تنها، تو تنگ اسیره
اگه همینجور بگذره کم کم می میره
دوست داره خونه اش، یه دریا باشه
درخت سبز زندگیش پا برجا باشه
گلایه میکنه از تنگش که مثل حصار دورش
فریادش را بیا باور کن که شده بی تاب
اون عاشق محبت هاست امید و آرزوش به فرداست
به من و تو دل را بسته اما آدم ها تو خواب
خوابی به چشماش، دیگه نمی یاد
اون بجز آزادی دیگه هیچی نمی خواد
دل بریده از، وعده یاران
چون که بهش نارو زدند یه روز زمستان
پس کاری کنیم کارستون نجاتش بدیم از زندون
تا بتوند آزاد باشه برد توی دریا
پس کاری کنیم تا ابد حالش نشه این جوری بد
دلش طرحیشه از رنگ امید به فردا