نقد خانم حمیدالسادات غفوریان بر ترانه ی” کوچ ” مهدی دمی زاده
” کوچ ”
هوای اینجا وارونَس / به ابرِ تیره مشکوکم!
شده قحطیِ اکسیژن / اسید میباره روم نم نم!
مَنِ صد درصده مُرده! / که از بد بدتر آوُرده!
منِ توو قیر چسبیده! / منِ از هر طرف خورده!
مثه کُنسروه این روزام! / همش تنگی-نفس دارم!
پر از خمیازه وُ دودم! / پر از دودکشه افکارم!
باید، آبشُشو بردارم! / باید رَد شَم از این کابوس
هوای اینجا آلودَس / میخوام برگردم اقیانوس!
وقتشه تا نعرهی نهنگ دَرآد! / ماهیا رُ رَم بِده تا دریا!
همه باید خونَمون برگردیم / آخه دریاس، خاکِ اجدادیِ ما!
بیا ساعتو ببند روی مُچَم / ماهیا لحظه شماری میکنن!
بالههامو پس بگیر از موزه! / واسه کوچ، انگُشنگاری میکنن!
مهدی دمی زاده
با سلام و عرض ادب
باتشکر از شاعر ترانه.
اولین چیزی که دراین اثر مشخصه تلاش شاعر برای متفاوت دیدن و متفاوت نوشتنه که تلاش بسیار قابل تحسینیه و به نظر میرسه شاعر علاوه بر موفقیت درایجاد این تفاوت در جا انداختن نگاه متفاوت خودش برای مخاطب و دلنشین نشون دادن این تفاوت نسبت به اثار قبلی ای که من ازایشون درذهن دارم موفق تر عمل کرده .
هرچند گاهی در تصویرسازی ها و انتقال مفاهیم در دست اندازهایی افتاده .
نکته ای که در نگارش و شکل نوشتاری این اثر به چشم میاد و شاید قدری برای مخاطب ازار دهنده باشه افراط شاعر در استفاده از حرکت ها در کلماته (فتحه و کسره) و همینطور افراط در استفاده از علامت تعجب که قطعا فرم نوشتاری رو برای مخاطب قدری تصنعی و نا خوشایند کرده وضمنا توقع مخاطب اینه که اگر قراره در نصرع یا بیتی اتفاق حیرت انگیزی بیفته اون رو در فحوای کلام حس و دریافت کنه نه با علامت تعجب و شاید استفاده از نهایتا دو علامت درصورت نوشتاری شعر کافی بود.
و نکته ی بعد در مورد ترجیع یا به عبارت بهتر تغییر وزن ترانه هست که به نظر میرسه اتفاق خوبی رو رقم زده هرچند شاید توقع مخاطب به واسطه ی اونچه پیش ازاین در آثار مشابه تجربه کرده، اینه که تغییر وزن در وسط اثر اتفاق بیفته و شعر باز به وزن پیشین خودش برگرده.
واما بررسی بند به بند اثر:
بند اول:
فضا سازی ابتدایی اثر برای مخاطب روشن میکنه که با فضایی تیره و وهم الود و استرس زا روبه رو خواهد بود . و اوردن المان هایی مثل ابرتیره و بارون اسید هرچند خیلی بکر نیستن اما تاحدود زیادی موفق عمل کردن. واما جابه جایی ارکان در مصرع سوم شاید کمی مخاطب رو اذیت کنه و ای کاش بند ابتدایی اثر قافیه ی محکم تری داشت تا یک مطلع موفق تر رو شاهد بودیم.
بند دوم:
به نظر میرسه در مصرع ابتدایی (منِ صددر صده مرده) “صددرصده” بیشتر ازاونکه خلاقیت شاعر بوده اجبار شاعر بوده در وزن . و تصویر” توو قیر چسبیده” شاید نیاز به پیش زمینه ای داشت تا مخاطب بهتر درکش کنه.
بند سوم:
تشبیه کنسرو برای القای خفقان از جنس تشبیهات مختص قلم مهدی دمی زاده س و جالب و البته شکست وزنی در مصرع چهارم همین بند روی کلمه ی (دودکش) قطعا بیش ازاونکه زیبایی افرین باشه لطمه زننده بوده. والبته عدم انسجام و ناهماهنگی در تصاویر چهارمصرع خصوصا با وارد شدن “کنسرو” قطعا به چشم میاد.
بند چهارم: شکست وزنی در (آب شش) ازجنس شکست وزن ی های مرسوم درآثار مهدی دمی زاده س که دست کم من اون رو دوست ندارم و البته تصویر برداشتن اب شش هم برای بنده خیلی قابل تصویر و تصور نبود و اثر رو بیش از حد فانتزی کرده.
و اما بندهای پایانی:
فقط در مورد نحوه تصویر سازی و اجرای این بندها خصوصا دو مصرع آخر میتونم بگم بسیار لذت بردم و آفرین
با آرزوی موفقیت دوچندان برای شاعر این ترانه ی خوب و مخاطبان خوبش
حمیدالسادات غفوریان