ماه بخارا
ای ماه بخارایی دردانه ی زیبایی
شب ها که بیاسایی نقشانه ی دیبایی
در آینه ی جیحون افسانه ای و افسون
بی تو نتوان خفتن زیر شب مینایی
در تاب و تب آمو خیز و خزش آهو
همتای تو نایاب است شهواره و بیتایی
دل شهر بخارا را جادوی تو مجنون کرد
لیلای شبانگاهی شهری زتو شیدایی
چون ماه دگر آمد ماهی به زمین افتاد
یک مه که به چاه اندر یک مه به چه پیدایی
ای ماه بخارایی شهبانوی رویایی
مه چهره و گیسویت شه چهره و سیمایی
ماهی که بیامد را بی طره و گیسو بود
ماهی که زمین افتاد سیمابی و صیدایی
شبگیر جهان آید ماهی به کران آید
مهچهره بماند باز آن ماه نمیرایی