مردی که رفته…

دلگیرم از نامهربونی ها
غمگینم و دیگه نمیخندم
دیگه نمیبینی منو پیشت
من رو غرورم شرط میندم
“تصمیم دارم عاشقت باشم”
این مشق شبهای پر از درده
دلتنگتم توو این شبا اما
مردی که رفته برنمیگرده
شمع تولد روشنه اما
گوشیه تو خاموشه خاموشه
باید ببینی عاشق دیروز
حالا با تنهایی هم آغوشه
میخواستم عاشق بشم اما
بازم نگاه تو زمستونه
دی ماه و روز آخرش یعنی
مردی که از تنهایی میخونه

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/102484کپی شد!
650
۵