مادر
گذشتی از تموم تارو پودت
واسه اینکه بتونیم پا بگیریم
دلت دریای احساس عزیزم
الهی که واسه اشکات بمیریم
چقد زخم زبون خوردی توو عمرت
از این مردت که جز کابوس نبوده
تو لیلایی ترین بانو که تنهاست
کسی جز تو با عشق مانوس نبوده
خیانت دیدی و لب واا نکردی
دلت خوش به نشستن پای ما شد
واسه ما که واست کاری نکردیم
فقط کار شب و روزت دعا شد
تو وقتی غم توو سیننت رخنه میکرد
گل لبخند رو لبهات نطفه می بست
فرشته رو زمین سخته – ولی تو
گرفتی قلب اهریمن رو توو دست
می ذارم سین سبزه رو مزارت
داره قلبم توو سینه ام کم میاره
بجای بوسه رو دستات توو این سال
رو خاک سرد مادر اشک میباره
#حسین_خزایی
#هزارهای_بی_پاسخ