فرش رویا

مترسکــــــــی میون شالیــــــــــــزارا
روو فـــــــرش رویای خودش نشسه
اصن حواسش به کبوتـــــــــــرا نیس
تو ی خیـــــــال بار سفــــــر رو بسه

همش توو آرزوش اینــــــه یه روزی
مث همه آدمــــــــــــا جــــون بگیــره
خســـــه شده دنبـــــــال یه بهونه س
انگـــــــــــار توو دام باورش اسیــره

مترسکـــــــــم بهت میگم بدونــــــی
که آرزوت چیزی به جز هوس نیس
آدمـــــــــــا زندونــــــــی سرونوشتن
دنیا واسه آدمـــــــــــا جز قفس نیس

مترسکم نگـــــــــــــو که خسه هسی
دنیات مث لالایی واســـــــــــه خوابه
به لحظه هات فرصت موندن بــــــده
غصــــــــــــه نداشتنم یه جور سرابه

تا وقتیکــــــه تن تو پوشالیــــــــــه
از غم و غصــــــه ها نداری سهمی
قصه ی آدمـــــــــــــــا به رنگ درده
اینو تا مث من شــــــــدی می فهمی

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/101072کپی شد!
1214
۱۸
۴

  • آزاده ربانی سلام ترانه ی خوبتونو خوندم دوستان نظرات و نقدهاشون رو گفتند و ما هم استفاده کردیم بسیار خوشحالم از همراهی شما ممنون و لایک
    • وحیدی(سورمه) سلام خدمت خانم ربانی عزیز باعث افتخاره که از ترانه ی من دیدن کردین ممنون که وقت گذاشتین و خوشحالم که به نظرتون ترانه ی من خوبه البته با توجه به نقد دوستان در ترانه تغییراتی دادم که امیدوارم بهتر شده باشه انشا الله که همیشه ی همیشه شاد باشین و سلامت
  • مصطفی آذر سلام عزیز خیلی قشنگ بود مرسی برای زحمتی که کشیدی خوشحال میشم به ترانه جدید منم سر بزنی خیلی عالی بودش کارت
    • وحیدی(سورمه) سلام آقای آذر ممنون از اینکه وقت گذاشتین و ترانه ی منو خوندین و خوشحالم که به نظرتون ترانه م خوبه چشم در اسرع وقت حتما به ترانه ی شما و دیگر دوستان سر می زنم وظیفه هست
  • مریم . سپید نسترن عزیزم سلام.. خوشحالم که بازم افتخار خوانش کارهای قشنگت نصیبم میشه.. و باز هم اون قلم صمیمی و دوست داشتنی....بسیار زیبا..موفق باشی گلم
    • وحیدی(سورمه) سلام مریم جان خوبی عزیزم خیلی وقت بود ازت خبری نداشتم خیلی کم پیدا شدی ممنون از اینکه وقت گذاشتی و ترانه ی منو خوندی گل نازم و خوشحالم که ترانه مو دوست داشتی عزیز دلم البته یه ویرایشی هم تو این ترانه انجام شده که در وبلاگم ویرایش شده ی این ترانه رو خواهم گذاشت امیدوارم که همیشه ی همیشه شاد باشی و سلامت
  • QaemZabihi سلام خانوم وحیدی... خوشحالم که بازم یکی از کارای خوب شما رو خوندم. بسیار زیبا بود و از خوندن این ترانه شما لذت بردم... و از این بند آخر خیلی خیلی خوشم اومد...لایک :) تا وقتیکــــــه تن تو پوشالیــــــــــه از غم و غصــــــه ها نداری سهمی قصه ی آدمـــــــــــــــا به رنگ درده اینو تا مث من شــــــــدی می فهمی
    • وحیدی(سورمه) سلام آقای ذبیحی ممنون از اینکه وقت گذاشتین و ترانه ی منو خوندین و خوشحال تر از این بابت هستم که ترانه م تونسته نظرتون رو جلب کنه البته ویرایشی در ترانه با توجه به نقد دوستان انجام دادم امیدوارم که در کنار شما دوستان خوب و عزیز بتونم پله های ترقی رو هر چه بهتر و زودتربالا برم امیدوارم که همیشه ی همیشه شاد باشین و سلامت
  • محمد قاسمی (شاهد) سلام بانو وحیدی. خوب بود کارتون فقط تو مصرع پایانی فک کنم بگید: وقتی که مث کن شدی میفهمی بهتر باشه چون بعد از تا وقتی من منتظرم بگید تا وقتی مثل من نشی نمیفهمی. موفق باشید و شاد.
    • وحیدی(سورمه) سلام آقای قاسمی ممنون از اینکه همیشه وقت می ذارین و ترانه های منو دنبال می کنین و شرمنده بدلیل اینکه به دلیل مشغله ای که دارم نمی تونم کامنت برای ترانه هاتون بذارم ولی همیشه ترانه های دوستان رو دنبال می کنم امیدوارم که همه ی دوستان منو به بزرگی خودشون ببخشن
      • وحیدی(سورمه) در ضمن این قسمتی که فرمودین اول به این شکل نوشته بودم ولی تغییرش دادم شاید به این شکل هم خوب باشه این قصه رو آدم شدی می فهمی
  • مجید زبردست سلام.جالب وزیبا سرودید موفق باشید
  • علی اصغر شریفی کار نسبتا خوبی ازتون خوندم. سوژه قرار دادن یک موجود بی جان مثل مترسک . در جزئیات کار حرف خاص و بکری ندیدم و یا تصویرسازی و زاویه دید متفاوت. در کلیات هم تقریبا مثال این کار رو قبلا توی کارتونها و یا همین ادبیات حالا با کمی تغییر شنیده یا دیده بودیم. اما همینکه کارتون روایت نسبتا منطقی داشت و از کار بیرون نزدید و خوب و روون خونده شد میشه یه فاکتور مثبت به حساب آورد. یکی دو نکته ریز: مترسکــــــــی میون شالیــــــــــــزارا>>> خیلی موافق جمع بستن کلمه "شالیزار " نیستم. چون اینجوری ما رو به سمت یک بزرگنمایی بد و بعید از لحاظ فضاسازی کار میبره. "مترسکی میون شالیزار" کافی بود. باید برای درآوردن وزن یه فکر دیگه میکردید. همش توو آرزوش اینــــــه یه روزی>>> توو آرزوش ؟! همش آرزوش اینه یه روزی . تموم شد و رفت. مصراع چهارم همین بندت رو در نظر بگیر: "توو دام". این منطقی هست . اما اینکه بگیم "توو آرزوش". دیگه خیلی از لحاظ زیبایی و نگارش صحیح فاصله میگیره. که آرزوت چیزی به جز هوس نیس>>> کلمه " هوس" اگه پشتش یه مقدمه چینی و یا در بعدش بند مکملی نیاد. کارکردها و معانی مختلفی رو به مخاطب القا میکنه. مثلا یکی ممکنه بلند پروازی دریافت بکنه. یکی دیگه کلا حواسش پرت هوس و شهوت و بحث اروتیک بشه. خوبه که بابت هر کلمه ای که توی روایت میاریم، فکر بکنیم . چه از لحاظ بازخوردی که به مخاطب اثر میده و چه از لحاظ هماهنگی و بهتر بودن(زیباشناسی) اون کلمه برای هدف کلی روایت. با این بند کارت کلا نتونستم هیچ ارتباط مفهومی و روایی برقرار بکنم: مترسکم نگـــــــــــــو که خسه هسی دنیات مث لالایی واســـــــــــه خوابه به لحظه هات فرصت موندن بــــــده غصــــــــــــه نداشتنم یه جور سرابه >>>> حالا شاید بشه مصرع اول این بند رو در راستای حرف کلی روایت دونست، اما بقیه مصرع ها متوجه منظورتون نمیشم. و مبهم و سوال برانگیز هست. چه ارتباطی بین دنیای اون موجود با لالایی و خواب هست؟! سکوت و عدم جاندار بودن رو خواستید به تصویر بکشید؟ یا مصرع بعدی: به لحظه هات فرصت موندن بده؟!!! یعنی چی؟ خیلی تعبیر قوی نیست. این مصراع که کلا هم در خدمت روایت نیست و کلا هدف اصلی روایت رو زیر سوال میبره . "غصــــــــــــه نداشتنم یه جور سرابه" >>> و اینکه باز هم یه تعبیری ساختید که منه مخاطب هیچ درکی از این جمله ندارم. و در ضمن پایان بندی کارت رو دچار سوال و چالش میکنه. بالاخره غم و غصه داشتن خوبه یا بده؟( حداقل برای اون مترسک) *موفق باشید*
    • وحیدی(سورمه) سلام آقای شریفی ممنون که ترانه ی منو خوندین و با دقت نظر خودتو اعلام کردین واقعا لطف کردین ووقت گذاشتین و اما در مورد ترانه م بند اول اتفاقا بعد که در سایت قرار دادم گفتم شاید اگه می نوشتم میون شالیزاری بهتر بود و باهاتون در این مورد موافقم در مورد بند دوم شاید با نوشتن" تموم آرزوش اینه یه روزی "این مشکل رفع بشه و در این مورد هم باهاتون موافقم ممنون از نقدتون حتما تغییرش می دم ولی در مورد استعمال کلمه ی هوس و قفس باهاتون موافق نیستم چون دارم یه جوری به مترسک می فهمونم که دنیا برای آدما جای خوبی نیست و یا جایگاه آدم ها در دنیا جایگاه نسبتا خوبی نیست و اروزی اون مترسک یه هوس زود گذره در مورد بند چهارم که نوشتین هیچ مفهوم ارتباطی نتونستین با ین بند برقرار کنین باید بگم که مترسک چون بی جون هست دنیاش مثل یه خواب می مونه چون وقتی ما می خوابیم میشه خواب رو تعبیر مرگ دونست مرگی که در اون یه آرامشی توش حکم فرماست برای همین گفتم که دنیای مترسک مث لالایی می مونه که برای یه خواب خونده میشه و اینکه فرمودین که به لحظه هات فرصت موندن بده از نظر مفهومی اشکال توش هست رو باهاتون موافق نیستم چون احساس می کنم اینجا دارم به مترسک یه جور نصیحت می کنم که از فکر آدم شدن بیاد بیرون و برای لحظه های خودش ارزش قائل باشه و تو همین حالت بمونه و فکرآدم شدنش رو از سرش بیرون کنه ولی با "غصه نداشتنم یه جور سرابه"باید بگم باهاتون موافقم شاید نتوستم درست این مفهومو بیان کنم که با نوشتن یه بند قبل این بند این قسمت دارای مفهوم میشه چون توی این ترانه مترسک مثلن فکر می کنه با آدم شدن دیگه غصه از دنیاش خدا حافظی می کنه و شاید داره احساس می کنه که تو دنیاش غصه وجود داره که اینو در بند آخر به این شکل خواستم تمومش کنم که قصه ی همه ی آدم ها با درد شروع میشه و با درد هم تموم میشه مثل بچه ای که می خواد بدنیا بیاد با گریه و درد زندگیشو شروع می کنه و تا آخر عمر درد های مختلف اونو تنها نمی ذاره پس دارم میگم غصه چیز خوبی نیست پس دنیای مترسک دردی توش نیست و اون احساس می کنه که تو زندگیش غصه وجود داره در صورتی که وقتی آدم شد متوجه غم و غصه و درد میشه و در پایان که پرسیدین بالاخره غصه خوردن و غم برای مترسک خوبه یا نه به نظر خودم این مفهومو خوب تونستم بیان کنم که غصه خوردن که تو زندگی آدم ها وجود داره خوب نیست پس فکر آدم شدن باید از ذهن مترسک بیاد بیرون و مترسک به لحظه های خودش که در این فکره یه تجدید نظری بکنه امیدوارم که همیشه شاد باشین و سلامت و غم توی دنیاتون نفوذ نکنه غم و غصه چیز خوبی نیست واقعا
      • وحیدی(سورمه) با سلام مجدد در مورد بندی که توش از کلمه ی سراب استفاده کردم فکر می کنم اگه بنویسم دنیای آدما یه جور سرابه مشکل حل بشه چون در این حالت یه مقایسه ای هست بین دنیای آدم ها و دنیای مترسک و انگار دارم به مترسک تفهیم می کنم که دنیای آدما اون چیزی نیست که فکر می کنه و مثل سراب می مونه پس از فکر رفتن به این دنیا و آدم شده بیاد بیرون و به لحظه های خودش فرصت موندن بده
  • یاسر بهبهانی سلام خانم وحیدی. ترانه تون بعد از ویرایش خیلی خوب شده. فقط به لحظه هات فرصت موندن بده منظور رو خوب نمی رسونه. موفق باشید.
    • وحیدی(سورمه) سلام آقای بهبهانی ممنون از اینکه وقت گذاشتین و ترانه ی منو خوندین ولی در مورد اینکه می فرمائین به لحظه هات فرصت موندن بده به نظر شخصی خودم مشکلی توش نیست و منظورم اینه که از فکر آدم شدن دور شو و برای لحظه هات ارزش قائل شو حالا اگه نتونستم این منظورو برسونم واقعا نمی دونم چی بگم امیدوارم که همیشه شاد باشین و سلامت