ترانه اعترافه !
من از اکسیژن توی هوا خسته ام
نفسهام و با عطرت می کشم بانو
طوافم اینه که دور تو می گردم
مث زنبور سربازم , تویی کندو
*
خیالت رو به آغوشم گرفتم تا
خیالم راحت از دلواپسی باشه
پر از هذیونم و با بردن اسمت
شاید سردرگمی ها یکهو معنا شه
*
اگه احساس من کبریته , باورکن !
که شرم نازک تو پمپ بنزینه
به پیراهن نیازی نیس وقتی که
تنت مرغوبه …نه ، ابریشم چینه
*
کنارت پادشاه دولت عشقم
قلمرو: وسعت رویای بی مرزه
یکم تنهاییات و قسمت من کن
ببین که خاطره , بی عشق می ارزه ؟!
*
بیا و زل بزن توو آینه ی چشمام
ببین احساس من آتشفشان میشه
بکش دستات و رو زخم تنم ,حس کن
تن مجروح و خسته پانسمان میشه
*
تموم بغض تاریخ و سفر کردم
مگه دیوونه تر از ما کسی دیده ؟!
یخ این مرد قطبی با تو وا میشه
تو چشمات ورژن آبیّ خورشیده
*
آره , شاعر شدن با تو خطرناکه
خیابون ترانه پر ترافیکه
شکنجه ؛ فاصله اس اما تحمل کن
که مرگ آخرین جلاد نزدیکه
*
توی روزنامه ها تیتر یکی هر روز
رو بیلبوردا همش عکست رو میذارن
به هرجایی که می چرخم تو اونجایی
از این ظلم رمانتیک دس بکش لطفا”
*
دلم دلتنگ اون پروانگی هاته
حریص دستای جنس جنوب تو
ترانه اعترافه … کو ترانه ات تا
بدونم چیزی از احوال خوب تو ؟!
( همین )