خودکشی

وقتی انتظار میخوابه ……..توی سلول تنهایی.
وفتی همبستر اونی….چشمت رو هم میزاری.

میشی مثل ماه نیمه..نیمه تاریک نیمه روشن.
این شبهای صیغه ای رو…عابرا زود میفروشن.

وقتی عمر روز کوتاهه..خورشید نورشو فروخته.
منم طلبکارم از شب…..چند هیزم تر نسوخته.

ارزوهای کهنه و چرک…..توی ارشیو دلم موند.
خدافظ روزهای مرده…دنیا منو از خوذش روند.

میرمو جای خالیمم…حتی با عکس پر نمیشه.
مثل برگ زرد پاییز…برگهای خشک بی ریشه.

دیگه چیزی نمونده از من..از منو چشم خیسم.
این چند خط یادگاریرو ..من با دست چپ مینویسم.

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/99560کپی شد!
737
۷