فاصله

دارم فاصله می گیرم از اون دنیای پوشالی

از اون قلبی که می دیدم شده از عشق من خالی

تمام دلخوشی هامو میذارم پیش تو میرم

ولی حق سکوتم رو من از این عشق می گیرم

میرم تنها و می بارم به بخت نا بسامونم

قدمهامو رها کردم،کجا میرم؟نمیدونم

دارم آروم گم می شم تو دستای فراموشی

منو مهتاب و این جاده،یه شهر غرق خاموشی

یه قرص ماه پیش رو یه سایه پشت سر دارم

قدمهامو نمی تونم دیگه آهسته بردارم

باید رد شم از این غصه برم تا آخر جاده

حالا که بین دلهامون تب فاصله افتاده

از این شب تا سحر رنج یه بغض کهنه همرامه

از این شب تا سحر بار تنم رو دوش پاهامه

دارم فاصله می گیرم سرابت دیگه پیدا نیست

می خوام این دل بفهمه که بی تو آخر دنیا نیست

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/99397کپی شد!
600
۶