عادت

میری آروم آروم، میبندی چشاتو
من عادت ندارم که بی تو بمونم
همه روحمی، جسممی، زندگیمی
من عادت ندارم که بی تو بمونم
اگه روزی خوب بود تو ساختیش برا من
اگه عشقی دیدی تو ساختیش برا من
حالا وقتشه، نم نمک داری میری
با اینکه میدونی من عادت ندارم
تو گوشم صداته تو چشمم یه لبخند
یه قابه تو ذهنم مزین به چشمات
اینارو میدونی چرا میگم هر دم؟
من عادت ندارم که بی تو بمونم
بدون تو دنیا یه زندونه واسم
من عادت ندارم تو زندون بمونم
من عادت ندارم که بی تو بمونم
من عات ندارم که بی تو بمونم
تو میخوای بری واسه چی عشق من؟
نمی افتی اینجوری از چشم من
من از یاد تو میرم این سختته؟
تو از یاد من چی؟ اینم سخخته!
با قرصات یه رنگین کمون می کشم
بارونم، میبارم چه قبلش چه بعدش
لباست سفیده بگو خوبه یا بد؟
لا موهام تارای سفیده، بگو خوبه یا بد؟
می بینی چه زود قبل تو رفتم از دست؟
مگه من نگفتم من عادت ندارم؟
یادم رفت یادت میره هر لحظه هر دم
من عادت ندارم که بی تو بمونم
تو دستم یه تیغه، دیگه حاضرم
دیگه راهی نیس، بی تو عادت ندارم
چشاتو می بندی تو آغوش من
منم تو چشام اشک و تصویر تو
الآن که می بینم لباست دو رنگه
سفید بود و حالا دیگه قرمزم هس
همه دنیا مبهوتن، اینو میفهمن
من عادت ندارم که بی تو بمونم.
م. اثیر. ۹۴/۰۸/۲۷.

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/98475کپی شد!
755
۶