دنیای خط خطی من
دوباره بارونیه هوای قلبم این روزا
دوباره گریه داده قشنگترین حسو به ما
خسته ام از آدما از کوچه ها خیابونا
از همه حسایی که مرد توی قلبم بی صدا
از همه وقتایی که بغض من شکسته شد
واسه اون حرفی که یک روز به تحقیر زده شد
خسته از حرفایی که غرور اونا رو خط زده
خسته از سکوتی که توش پره درد و ماتمه
خسته از من خسته از تو خسته از شکستنام
خسته از قطره اشکی که نشسته تو چشام
دوباره دلم میخواد سرسره بازی بکنم
سوار تاب بشم و دیوونه بازی بکنم
این روزا فقط همون حس قشنگیو میخوام
که توی بچگیام جا گذاشتم میون نقاشیام
هنوزم مثل قدیم نقاشیامو دوس دارم
هنوزم عاشق بوم و رنگامم هنوزم نقاشیامو دوس دارم
دنیای سیاهمو با رنگا رنگی میکنم
حرفای نگفتمو با اونا معنی میکنم
خلاصه حالم عجیبه این روزا
نه خودم میفهممش نه هیچکدوم از شماها