هیچی نگو…
هیچی نگو فقط میخوام ببارم
تا یه کم این دلو سبک تر کنم
میگفتی دوست دارم اما رفتی
خودت بگو کدومو باور کنم
هیچی نگو بیشتراز این میشکنم
همین نگاهت واسه من کافیه
نذار تو این ثانیه ها له بشم
نذار بمیرم تو همین قافیه
آسمون هم فهمیده که تو رفتی
ببین,داره تو کوچه زار میزنه
اونم دیگه فردا رو دوست نداره
صب نشده خورشیدو دار میزنه
نمیدونی تا حالا چی کشیدم
بدون تو،هر ثانیه م یه ساله
قسمت تو سفر شد وسهم من
تنهایی و بغض و یه سیب کاله
تو که میگفتی نفست من هستم
چی شد حالا دستامو پس میزنی
حالا تو آغوش کدوم غریبه
میخندی و نفس نفس میزنی
سخته بخوام اینو بگم اما تو
دیگه تو دریای دلم گم شدی
دیروز برام مثل هوا بودی و
امروز یکی همجنس مردم شدی
حالا منو تنهایی و یه دیوار
یه قاب عکس و یه اتاق خاموش
شرطمونو که یادته،تو باختی
نیومدی،یادم تو را فراموش
سید علی موسوی