رفتن و ماندن
مینویسم از سر خط شاید
دل او سوزد برایم آید
باز و من دیوانگیم کم شود
زندگیم بی غم و ماتم شود
رفتی و با خود نبردی یاد من
نشنیدی گریه (ضجه) و فریاد من
رفتنت افسردگی را بود کرد
زندگی و آرزو نابود کرد
ماندنت مانند کوه بیستون
از درون افسرده و فرتوت کرد.