پرسه های شبونه
هنوزم واسه هضم دلواپسیم
به این پرسه های شبونه خوشم
هنوزم همون عطریُ که زدی
دارم راه می رم، نفس می کشم//
به هر سختی توو این زمستونِ سرد
از عطری که جا مونده دم می زنم
با اشکایِ یخ بسته روو گونه هام
روویِ جایِ پاهات قدم می زنم//
یه دسته گل و من، شب و انتظار
چشایی که از رفتنت تر شدن
تمومِ گلایی که توو دستم ان
غم انگیز و آروم پر پر شدن//
شبونه توو جاده رها میشمُ
تو رو زیر لب هی صدا می کنم
هوا سرد میشه ولی من هنوز
به یاد تو دستامُ ها می کنم//
غمِ دوریِ تو منُ می کِشه
به این جاده ی ساکتُ بی عبور
منُ می خوره توویِ این انزوا
همون زخمِ آهسته یِ بوفِ کور//
داره حالم از شب بهم می خوره
دیگه خستمُ نا نمونده برام
می ترسم نتونم تحمل کنم
چه جور از پسِ این همه غم برام؟!//