یه فانوسم…
کمین کرده نگاه شب
تو بند بند ترانه هام
یه بغض دست و پا گیرم
توقاب خسته ی حرفام
یه فانوسم که شب گرده
خیابونای احساسه
یه تبعیدی که دور از تو
ته این راه و میشناسه
همین راهی که با تردید
واسه دنیای من ساختی
جلوچشم همه گفتی
تو دلبستی تو پس باختی
می خوام باور کنم گاهی
که این حرفا فقط خوابه
هنوز دستا تودارم من
هنوز قلب تو بی تابه
می خوام باور کنم عشق و
ولی تقدیر نمی زاره
یه بغض دست و پا گیرم
که هر شب نصفه می باره
کمین کرده نگاه شب
رولحظه های پر دردم
پشیمونم که اون روزا
به حرفات اعتماد کردم
ترانه : مرتضی رامندی