حرفای آخر
درگیر رفتنی، ساکت رو بستی و سیگار میکشی، اصرار میکنی،
روی جهان من، چشماتو بستی وحرفاتو پشت هم تکرار می کنی،
هی از زبون من،تهدید می کنی،اشکاتو از چشام سرریز می کنم،
این بغض آخرو، تشدید می کنی،حست رو از خودم لبریز می کنم،
حرفاتو می زنی بغضاتو می شکنه گوشای من پر از حرفای آخره،
راحت بگو توام، قلبم نمی زنه، با جبر موندنت از مرگ بدتره،
تسلیم می شمو می رقصی از جنون،من ازتوتا خدا فریاد می کشم ،
این بار آخره، موهاتو وا بکن، شاید با دیدنش، آروم تر بشم،
پلکات یخ زدن، خیره شدی به من، چشماتو روی این، آوارگی ببند،
چشماتو جا بذار، توی نگاه من،جای لبای من، به بودنت بخند،
حرفاتو می زنی بغضاتو می شکنه گوشای من پر از حرفای آخره،
راحت بگو توام، قلبم نمی زنه، با جبر موندنت از مرگ بدتره،
سیگارتو بکش درگیر من نشی این عشقو بایداز ریشه جداکنی،
دنیامو خط بزن از خاطراتت و دیگه نباید این مردو صدا کنی،
درگیر رفتنی با جاده راحتی از خونه سیری و از عشق می بری،
اندازه ی یه عمر گفتی و ساکتی تو از تموم من انگار دلخوری…
دی ۹۱
محسن رمضانی