پناهگاه( از مجموعه چراغ های پیر)
سکوت کرده ای ولی
زخم به من نمی زنی
به ماه خیره ای ولی
به سایه تن نمی زنی
…..
من از هراس هر نگاه
به تو نگاه می کنم
بجای شب…بجای ماه
به تو نگاه می کنم
….
به دست های عاشقت
که معبد پرنده هاس
به ماه خیس چشمهات
که شاهکار کبریاس
…….
از این هجوم سایه ها
به تو پناه می برم
از همه ی گلایه ها
به تو پناه می برم
……
میون این غریبه ها
قلب تو آشیونمه
دستای مهربون تو
سقف بزرگ خونمه
…….
هنوز غیر عاشقی
ندارم هیچ توشه ای
هنوز غیر اشکهام
ندارم هیچ خوشه ای
….
منو ببر به اون شبی
که عاشق تو می شدم
نسیم عشق بودی و
شقایق تو می شدم
……
منو ببر به اون شبی
که سایه بین ما نبود
به اون شبی که روی ماه
گور پرنده ها نبود
……..
به شب نگاه می کنی
هنوز هم بجای من
به شب نگاه می کنی
بجای گریه های من
……
سکوت می کنی که من
تو این قمار نشکنم
سکوت می کنی که من
هزار بار نشکنم
……
از این هجوم سایه ها
به تو پناه می برم
از همه ی گلایه ها
به تو پناه می برم