ملاقات با دخترِ خیال ، معمارِ لحظه ها…!
*******************************
تازه رفتیو رو مکثِ ای کاشم…رفیق
واسه بدرقت احساس می پاشم…رفیق
هم قدِ خیالِ من نبودی ، دخترک
خیالتم ببر! باز تنها شم…رفیق
*******************************
وقتی خشکیده ی ناودوونه گلوم
پیشِ ماسیده ی بغضِ من نمون
باشی! آب پاشیه ایوونِ دلم
ولی کو نسیمِ خاطراتمون!؟
با تو خوبیارو می شه مزه کرد
که تمیزی مثه قطره رویِ برگ
دستمو معمارِ لحظه ها نگیر
که نجیبی!حسِ من سمیِ مرگ!
آسمون اینجا سیاهه تو سپید
سایه ها از تو می لرزن مثه بید
ولی تنها که باشی لکه می شی
دیگه ارزشی نداره دل امید
*******************************
تازه رفتیو رو مکثِ ای کاشم…رفیق
واسه بدرقت احساس می پاشم…رفیق
کاش قدِ ارزشام بودی ، سر به برج
کاش ابهتت بشینه تا پاشم…رفیق
*******************************
این ملاقات تاریخی شد سلطان-سِیِده
رو به تیمورِ نا امیدیم لشکر بکش
خندق به خندق احساسمو دوره کنو
به سنگ سنگِ دلم جانانه خنجر بچش
گُردآفریدِ سادگیِ من باشو زود
از دستِ سهراب-بستگی ها کنده شو
غرور و حیله رو از وجودم گُم کنو
از واقعیتِ درونم آکنده شو
زمین که از گرگ گونه های من پره…!
حق داره چاله ی بدبینی عمیق شه
وقتی که تفکیکِ جنسیتی مد شده
کم دختریه که بهترین رفیق شه
*******************************
تازه رفتیو رو مکثِ ای کاشم…رفیق
واسه بدرقت احساس می پاشم…رفیق
هم قدِ خیالِ من نبودی ، دخترک
خیالتم ببر! باز تنها شم…رفیق
*******************************