قهوه اسپرسو
طمع زندگی شده طعمه قهویه اسپرسو
جایی تویه گذشته راهو اشتباه رفتم
جاده پیش روم همش مه گرفته
خورشید گم شده توی این گذشتم
شبام پر از کابوس و عذاب
مهتابو میبینم تویه هاله ای از سراب
کسی از اون بالا نگاه نمیکنه
همیشه حواسش بود دیگه یادم نمیکنه
خسته شدم از بس دویدمو نرسیدم
مقصد و همش تویه سراب دیدم
زندگی با من قهر کرده دوباره
داره لبخندو از روی لبام برمیداره
شادی و خوشی رفتن از پیشم
تا غمو غصه ها برگردن به آغوشم