آوازه خون
سکوتت شبیه یه کوچه س
که از سایه های هراسون پُره
دلش لک زده واسه بارون
واسه عشوه های زمستون
ولی باز همین گوشه کز می کنه
قدمهای هر عابرو می شمره
سکوتت شبیه یه کوچه س
که دل کنده از نور ماه و چراغ
فقط خاطرات یه آوازه خونِ نجیبو ورق می زنه
خاطرات شب بد
شب بی ترانه
شب نارفیق
سکوتت شبیه یه کوچه س
که جون می ده واسه بریدن
واسه ضجه های عمیق!
عجب مرگ اغواگری
نگا کن چه آرامش بدتری…
من این کوچه روبرا می کنم
شبو رو سیا می کنم
ترانه می دوزم تن سایه ها می کنم
یه آوازه خون دست و پا می کنم
سکوتت شبیه یه کوچه س
که بنبست نیس
یه کوچه که اخماشو وا می کنم!