با توام
توی سرمای وحشیه زمستون
میونه گرگر اتیش تابستون باتوام
ببین منو،چقده خسته و داغون
زیر شرشر سنگیه بارون با توام
فرقیم نداره که کجامو با کی ام
وقتی میدونم که هردم توخیالم باتوام
من از وسعت مشرق تا به مغرب
حتی توو بیدار و خوابم با توام
نفسام محتاج محضه عطر نفسای توان(توهستن)
من همیشه عاشق سطر به سطر شعرای توام
عقل و قلبم شیفته ی پنهان و پیدای توان
من با همه احساسو منطق،ببین که شیدای توام
همه دنیا بهم میگن که دیوونه شدم
اره دیوونم که حتی نیستیو ولی من باتوام
بدونه تو بیگانه با دنیا و خونه شدم
میونه اینهمه کمبود،ببین که خیلی باتوام