تنِ ترانه
جون بوسه های من رو
این روزا به لب رسوندی
بس که روز و شب لبالب
واسه من ترانه خوندی
عطرتو بپاش به واژه
شعرمن هواتو داره
فکرکنم تو مرگو کشتی
زندگی طاقت میاره
دلم از شکار که میاد
رو تنش جای دندونه
تو رو به دندون کشیده
که طعم صیدو بدونه
واسه تو بال در میارم
پرنده بودن عجیبه
به پرو پات میپیچم تا
نپری با هرغریبه
خیالم رو که میخونی
من این شعرارو میرقصم
منو هرلحظه بغل کن
تو تنِ ترانه حبسم
وقتی دست تکون میدادی
خط زدی دستمو انگار
دیگه هم دست خودم نیس
مینویسم از تو هربار