هنوز شما عاشقید
از همون روزی که رفتی تا حالا
یه حلقه بایه نامه روی میزه
فکر می کنم که مادرم هنوزم
خاطر تو واسه بابام عزیزه
هر شب با چشمایی که خیس و سرده
نامه رو چند مرتبه باز می کنه
به تقدیری که پیش روش گذاشتی
به تنها بودن اعتراض می کنه
به هرچی اطرافش بابا، با شک
به چشم بدبینی نگا (نگاه) می کنه
گاهی خیال میکنه تو هنوزم
تو خونه ای تو رو صدا می کنه
بغض عجیبی گلوش و می گیره
بعضی شبا تا خود صبح بیداره
از همون روزی که رفتی مادر
چند ماهه بابا دیگه خواب نداره
غربت بابا رو می شه شبایی
که بر می گرده به خونه نگاه کرد
دلش سلام تو رو می خواد اما
فقط می شه واسه بابا دعا کرد
دعا کنیم که بتونه دوباره
غرور رفتش و بدست بیاره
مثه همون شبای سرد پاییز
خندمون و با چند تا حرف در آره
مادر من یکی باید این وسط
کوتاه بیاد؛به خاطر بچه ها
من می دونم هنوز شما عاشقید
گاهی باید سرپوش گذاشت رو حرفا
تـــرانه : مـرتضی رامـندی