چپ دست
حواسم تازگی پرت یه حلقه س
که تو دست چپ من پرتگاهه
که هرکی شعرمُ می خونه میگه
جدیدا دست خطت افتضاحه
از این بد خط دلم خسته س ، کاشکی
یه لحظه غیر از این که هست ، بودم
جدیدا مصرعام از چپ به راسته
چی می شد ؟ مثِ تو چپ دست بودم
خدا با تو به دین م نا خود آگاه
یه واحد از هوا تزریق کرده
سفید پوشیدنت استغفرالله
دیگه رنگ خدا رم جیغ کرده
تو می خندی جهان خوش حال میشه
لپ ش مثل لپ تو چال میشه
لب نا کام بد خواهات از حرص
پر از حسرت پر از تب خال میشه
تو اصلا با بقیه فرق داری
منُ دیوونه ی این فرق کردی
نجاتم دادی با چشمات اما
یه شهرُ تو نگاهت غرق کردی
تموم وحشت من هم از اینه
حسادت با بنی آدم عجینه
که خوب و بد نمی شناسه ، مبادا
تو رو از بوته ی فالم بچینه
تو اصلا با بقیه فرق داری…
***