معشوق خیالی
سعی کردم این ترانه به سبک پست مدرن نزدیک باشه
دیگه شما قضاوت کنین…
به عشق بازی با تو با تمام دنیام
و شعرهای چکیده از قلم…و ناتمام
به اشک های شوق من از اشتیاق تو
و گریه های یک مرد در فراغ تو
به بوسه های سرد تو که طعم خواهش است
و لکه های اشک تو که بر بالش است
به در خود شکستنم میان هق هقت
که سوختن و ساختن عین سازش است
همین بوسه های تو من را می کشد
همین چشمهای تو من را میکشد
میان هرم نفس های تو خفه شدن
همین گرمای تو من را میکشد
اتاق و عکس و حسرت یک عمر بی کسیم
تمام خاطرات تو تنها دلخوشیم
دوباره تخت و من….و اشک های بی ثمر
و قرص های خواب حل شده در سرم
همین بس که خوابم و بیدار میشوی
همین بس که هستی و انکار میشوی
منو در این خواب سنگین رها نکن
همین بس که هستی و تکرار میشوی
.
.
همین بوسه های تو من را می کشد
همین چشمهای تو من را میکشد
میان هرم نفس های تو خفه شدن
همین گرمای تو من را میکشد
همین چشمهای تو من را….میکشد