سندرم
دویدن سهم دل هرگز رسید
همای رو شونت زودی پریدن
برای بهت چشمای مقدس
هدر رفتن به یک گوشه خزیدن
خیالی خام ازین عشق و ترنم
تموم خاک این ذهن تلاطم
شکار روح بی آلایش من
درون تن دلی با نام سندرم
دل از آشفتگی ها دور دوره
هنوزم دل حواسش پیش اونه
من از دنیا یه چیزو یاد گرفتم
باید دردت تو این سینه بمونه
تموم دلپریشونیم همینه
که یکبار از تو من خوبی ندیدم
چرا باور کنم اشکی که بازم
برای سیل اون سدی کشیدم