وقت رفتن
پیمونه ات پرشد و لبریز،نمیخوای بازم بری ؟
خشم وکینه شده سرریز،نمیخوای بازم بری ؟
این همون روزیه که بهت میگفتن میرسه
تا یه چش بزاری روهم وقت رفتن میرسه
میتونی پشت سرت یه بار دیگه نگا کنی
نمونده چیزی دیگه ! بازم بخوای فنا کنی ؟
واسه دلجویی ازاین و اون،دیگه دیره یه کم
کاش میفهمیدی نداره پایه ای ظلم و ستم
آبی که رفته دیگه باز نمی گرده به جو
اگه دیدی یا شنیدی جایی برگشته ، بگو
شاید هر زخمی بشه خوب یه روزی اما
مث اول شدنش بدون بعیده به خدا
چقده ریز شدی توو چشم دور و بریات
گوش هیچکیم بدهکار نمونده به صدات
حالا تو موندی و سردی نگاه دیگرون
راحت از یاد میری شبیه برگای خزون
پیمونه ات پرشد و لبریز،نمیخوای بازم بری ؟
خشم وکینه شده سرریز،نمیخوای بازم بری ؟
…