تندیس
واسه من تو تندیس آرامشی
شبیه یه معبد بیین خونه رو
با گرمای دستت بسوزون من و
هراس یه پرواز بی موقه رو
پناهم بده گوشه ی باورت
منو از همه آدما دور کن
بیا از شلوغی بی رحم شب
منو راهی قصه ی نور کن
بدون تو دنیای من امن نیست
بیا زیر سایه ت پناهم بده
یه مردونگی کن به دادم برس
به دنیای امن تو راهم بده
واسه من تو تندیس آرامشی
نذار معبدم بی تو خاموش شه
نذار باورم شه یه خوابی فقط
ترانه ترانه م کفن پوش شه
چرا نور شمعی که تو دستمه
نمی تابه اینجا رو روشن کنه؟
همه "رووووووح" من نذر آغوشته
به "جسمم" نگو عزم رفتن کنه
به این حس و حال زمینی که نه
به این نور سبز خیالی قسم
همین که بفهمم دلت با منه
به معراج آرامشم می رسم
فقط باورم کن، همین کافیه
همین کافیه واسه فتح بهشت
یه معبود مغرور و یک مؤمن و
یه امضای تو پای این سرنوشت!
فروردین ۹۴