عاشق بی قید!
دل در طـلـب یافـتـن مظهـر نـاز است
عاشق به درِ میکده ی خالق راز است
از عشق گذشتیم و به معشوق رسیدیم
در جرگه عاشـق شدگان عشق ندیدیم
عاشق نبوَد آنکه به محبوب جفا کرد
دل در رهِ دنـیـا ز نـگاه تو جدا کرد
بی مهر تو یک لحظه به سامان نرسیدیم
وز عشق تو یک لحظه خرامان نرسیدیم
با لطف تو در هر دو جهان درد ندیددیم
در میکده ی عشقِ تو ، دلـســرد ندیدیم
در بند نگاه تــو به جز صید نبودیــم
واندر سر خود عاشقِ بی قید نبودیم
ای دل ز چــه در وادی انـدوه بـمـانـی؟!
باید ز درون هر چه به جز اوست برانی
________________
با سلام به دوستان عزیزم، از اینکه در شعر قبلی ایرادات قابل توجه من رو تذکر دادید ممنونم و امیدوارم این شعر که بعد از نقدهای شما سروده شده ایرادات کمتری داشته باشه .همچنین سعی میکنم که در ارسال بعدی بتونم یک ترانه که مناسب با جمع عزیزان باشه برای آکادمی ارسال کنم.